همیشه پشت عادی ترین زندگی ها و عادی ترین آدمها میشه شگفت انگیز ترین سرنوشت ها رو دید .
دلم می خواد سلامت باشی و توی راهی که میری هر روز یه خبر از موفقیت هات بشنوم . الان دیگه به همین دو آرزو قانعم .
تو برای من کافی هستی اما سلامتیت برای من لازمه
دیدی بالاخره اومد اون روز ؟؟؟
چقدر عمق چشمان شیرینت را دوست دارم
چقدر دوست دارم و می خواهم چشمانت را ....
شاید عمر شنا کردن من توی این اقیانوس دوسال هم نشد اما برای یک عمر ازش توشه برداشتم .
من زنبور عسل خوشبختی بودم که بدون اینکه تلاش کنم صاحب بهترین کندوی عسل شدم .
شهد تمام اون لحظات رو با ولع نوشیدم و ازش عسلی ساختم که تا آخر عمرم توی لحظه های دردناک به سراغش میرم .
برای آخرین بار خدا تورا نگهدار.
قسم به بوسه آخر، قسم به تیر خلاص،
قسم به خون شقایق، نشسته بر تن داس!
قسم به آتش پنهان به زیر خاکستر،
قسم به ناله مادر، قسم به بغض پدر!
قسم به مشت برادر، قسم به خشم رفیق،
قسم به شعله کبریت و خواب حریق!
قسم به بال پرستو، به عطر فروردین،
قسم به نبض ترانه، قسم به خاک زمین.
که خونبهای تو، خون سیاه جلاد است،
سکوت دامنه در انتظار فریاد است.
که خونبهای تو اتمام این زمستان است،
طنین نام تو، در ذهن هر خیابان است.
هر روز دلم به زیر باری دگر است
در دیده ی من ز هجر خاری دگر است
من جهد همی کنم قضا می گوید
بیرون ز کفایت تو کاری دگر است ...
خیلی زودتر از اون که فکرش رو بکنم اون روز می رسه !
اون روز که باز من باید بقچه ببندم و ...
چقدر عمق چشمان شیرینت را دوست دارم
چقدر دوست دارم و می خواهم چشمانت را ....
تا هستم و هست توی اقیانوس نفسهای داغش شنا می کنم .
مهم نیست بعدش !
بعد از این همه وقت نوشتن سخته
اما :
۱) حافظ هنوز زندگی منه
۲) دارم از تهران میرم
پس :
ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش
بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش ....
ممنون از همه دوستای گلم که منو فراموش نکردن
مخصوصا مرموز من :«یک دوست»
که آخرش اسمش رو هم ندونستم
اگر که کالاها بـازم قیمتاشون قد کشیده
اگر ترافیـک خفنه ، موبایـلا آنتـن نمـیده
کنکور اگر که مشکله
حل نمی شه معادله
هرجا اگر خرابیه
تقصیر بدحجابیه !
***
اگر تو هر وزارتی پارتی و رشوه جاریه
اگر تـــو هـر اداره ای تخـــــلفِ اداریـــه
هرچیزی میشه زیر و رو
اگر تقلب میشه تو
حوزه ی انتخابیه
تقصیر بدحجابیه !
***
اگر که صُب تا شب باید مثل یه دانکی! کار کنی
اگر باید جـــون بکنــی تا همــسر اختیــار کنــی!اگر یکی«جون»نداره !برای شب نون نداره
یکی خونهش کبابیه
تقصیر بدحجابیه !
***
اگر فلانــی داره با فلانــی دعــوا میکنــــــــه
همش توی روزنامه ها تکذیب و افشا میکنه
اگر واسه یه لقمه نون
باید کنار هر ستون
چاپ بکنن جوابیه
تقصیر بدحجابیه !
***
اگر تو تبلیغات میگفت:«ما با حجاب کار نداریم
با هرچـی کار داشته باشیم کاری با اجبــار نداریم»برای رای ِ پرفروغ
اگر که گفتن ِ دورغ
شیوهی راییابیه
تقصیر بدحجابیه !
***اگر که دانشگاهامون نیمکتِ کافی ندارن
اگر که استادا یه ربع وقت اضــافی ندارن
دانشجو باید بدونه
اگر که تو کتابخونه
معضل ِ بیکتابیه
تقصیر بدحجابیه !
***
می خوام یه قصری بسازم پنجره هاش آبی باشه
من باشم و تو باشــــی و یک شب مهتابی باشه
اگر دلم بهم میگه
یا تو یا هیچ کس دیگه
آسمونم که آبیه
تقصیر بدحجابیه !
***
اگر خیار گرون میشه سالی سه بار گرون میشـه
اگر که بــی مقدمـــه میـــوه به نرخ خــون مـــیشه
به جون کــامرون دیاز !اگر که قیمت پیاز
به قیمت گلابیه
تقصیر بدحجابیه !
***
اگر برای ادعا زبــــــــــــــــــــــــــون داریم هزار وجب
ولی تو خیلی عرصه ها همش میریم دنده عقب
اگر دوای دردمون
همیشه صدتا کامیون
شعار انقلابیه
تقصیر بدحجابیه
ادامه مطلب ...
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
گرچه می گفت که زارت بکشم می دیدم
که نهانش نظری با من دلسوخته بود
*** *** ***
پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود
مهرورزی * تو با ما شهره آفاق بود
سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
پاورقی: * ( این با اون مهرورزی سیاسی فرق فوکوله ! )
شاه نشین چشم من تکیه گه خیال توست
جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو
*** *** ***
یاد باد آن که خرابات نشین بودم و مست
وآنچه در مسجدم امروز کم است آن جا بود
انگار دیگه برای من هیچ راهی نمونده ، از هیچ جا !
هر روز دلم به زیر باری دگر است
در دیده من ز هجر خاری دگر است
من جهد همی کنم قضا می گوید
بیرون ز کفایت تو کاری دگر است
گاهی صبح با یک صدا شروع میشه !
صدایی لای ثانیه های موهوم صبح پنج شنبه خواب زده بهمن ماه ...
مثل عسل-خامه ای که بین لایه های بستنی منتظر سورپرایز کردنه!
نمی دونم چرا هر سال بهمن تا عید این همه نازه !
***
گاهی به گذشته بهشتی خودم حسودیم میشه !!!
فهمیدم فاصله و اشتیاق نسبت عکس دارن !
لابد از بس فیزیک و فرمول و ضریب تناسب خوندم !
همیشه تا می خواد این رمان تموم بشه ، رنگ نگاه شخصیت اصلی یه فصل تازه رو شروع می کنه!
اون زمانها
گفت خود دادی به ما دل حافظا
ما محصل بر کسی نگماشتیم ...
****
این زمانها:
گفتم از عشق تو بیمارم
گفت من نه دکتر نه پرستارم ...
*****
انگار راست گفتن هر جا بری (هر وقت) آسمون همین رنگه !