یک آواز

یادداشت روزانه

یک آواز

یادداشت روزانه

روزهای شیرین

خیلی زودتر از اون که فکرش رو بکنم اون روز می رسه !  

اون روز که باز من باید بقچه ببندم و ...

چقدر عمق چشمان شیرینت را دوست دارم
چقدر دوست دارم و می خواهم چشمانت را ....
 

تا هستم و هست توی اقیانوس نفسهای داغش شنا می کنم .  

مهم نیست بعدش !

نظرات 1 + ارسال نظر
یک دوست شنبه 30 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 09:58 ق.ظ

سلام ملیحه جان،

امیدوارم سلامت و سرحال باشی و مثل گذشته پرانرژی و پرطراوت و شاد.

نمی دونی چقدر ناراحت شدم وقتی فهمیدم دیگه تهران نیستی و برگشتی شهرت (واقعا دیگه تهران نیستی؟).

اگه هم این اتفاق اقتاده میدونم میدونی صلاح کارت در اون بوده و حالا میتونی با تمام وجودت از استعداد سرشارت در زمینه ادبیات بهره بگیری.

نمی دونی که چقدر ناراحتم وقتی می بینم وبلاگت رو در 6 ماه اخیر فقط 2 بار آپدیت کردی.

من حداقل 3 شعرت رو خوندم یا شنیدم و واقعا فوق العاده بودن. چرا دیگه از شعرهای قشنگت خبری نیست؟!!!

امیدوارم به زودی بقیه شعرات رو هم روی وبلاگت ببینم.

یادت نره که این استعداد هدیه خداوند به تو هستش پس خوب از ازش استفاده کن و اجاره بده دیگران هم لذت ببرن.

خواهش می کنم به محض اینکه این نظر رو خوندی حداقل یکی از شعرهای قشنگت رو رو وبلاگت بزاری.


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد