یک آواز

یادداشت روزانه

یک آواز

یادداشت روزانه

سایه معشوق

گرچه می گفت که زارت بکشم می دیدم

که نهانش نظری با من دلسوخته بود

***  ***  ***

پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود

مهرورزی * تو با ما شهره آفاق بود  

سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد

ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود


پاورقی:     * ( این با اون مهرورزی سیاسی فرق فوکوله ! )

قشنگ از حافظ

شاه نشین چشم من تکیه گه خیال توست

جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو

*** *** ***

یاد باد آن که خرابات نشین بودم و مست

وآنچه در مسجدم امروز کم است آن جا بود

 

 

...


بدیش اینه که همیشه تلخ و شیرین ماجرا توی همه !

جالبش هم همینه !