این اتفاق می تونست خیلی قشنگ باشه اما منو با سر پرت کرد توی پیله تنهاییم ! چیزی که از اواخر ترم ۲ دور انداخته بودمش !
دلم می خواست عمو و عمه هام زنده بودن یا دایی مشهد بود یا خاله ها با مرام بودن یا کسی رو داشتم ! اما ناراحت هم نیستم زیاد ! آخه ایمان دارم هر چیزی که لازم بوده بهم دادی ! قبل از اینکه نیازش رو احساس کنم !فقط خدا رو شکر می کنم که مامان هست و دعا می کنم که باشه و شاد باشه و فاطی هم !