گاهی وقتها یه کلید بهت میدن و میگن این کلیدیه که هم به در بهشت می خوره هم به در دوزخ ! فقط خودت باید در رو پیدا کنی ! و جلوی دو تا در بسته که کاملا شبیه هم هستن تنها می مونی !
بالاخره پیش میاد دیگه ! بچگی .... خامی ... بی فکری ... و اینکه دقیقا همون وقتی که به حس ششم احتیاج داری و بهش تکیه می کنی گند میزنه ! و یهو چشماتو باز می کنی و می بینی کلید رو توی در دوزخ چرخوندی ...
گاهی وقتها می بینی دقیقا همون کسی که یه روز یه دریچه از بهشت به روت باز کرده ، یه پرده از جهنم بهت نشون میده ! ناامیدی .....