یک آواز

یادداشت روزانه

یک آواز

یادداشت روزانه

داستانک بدون پند اخلاقی

پسر کوری توی این دنیای نامرد زندگی می کرد

که یه دوست دختر هم داشت که عاشقش بود ،

 پسره می گفت اگه چشم داشتم همیشه باهات می موندم ،

 یه روز یکی پیدا شد که بهش چشم داد ،

وقتی بینا شد دید که ختره کوره ! بهش گفت دیگه نمی خوامت برو !!!

دختره با ناراحتی رفت و لبخند تلخی زد و گفت : مواظب چشمهام باش ! ...

 

When you open the door of my heart,you
hear

something like this : the lamasab daro

beband,coler roshane!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد