تنها و روی ساحل مردی به راه می گذرد نزدیک پای او دریا همه صدا ....امواج بی امان از راه می رسند لبریز از غرور تهاجم موجی پر از نهیب ره می کشد به ساحل و می بلعد یک سایه را که برده شب از پیکرش شکیب ...من همچنان دلم برای غزال تنگ میشه !
سلام دوست عزیزاز توجهتان ممنونمبنده هم لینک شما را افزودمموفق باشید
سلام دوست عزیز
از توجهتان ممنونم
بنده هم لینک شما را افزودم
موفق باشید