یک آواز

یادداشت روزانه

یک آواز

یادداشت روزانه

سایه لبخند

تردید من و تو جنگ تنهایی با یک آواز بود



خویش را از ساحل افکندم به آب
لیک از ژرفای دریا بی خبر
...
و با این همه ای شگرف
مرا راهی از تو بدر نیست !!!


و تو ای زورق ران توانا
که چشمانت گام مرا روشن می کند
و دستانت تردید مرا می شکند...
در خیرگی بوته ها

کو سایه لبخندی که گذر کند ؟ !!!
 
نظرات 2 + ارسال نظر
یک دوست شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:24 ب.ظ

سلام
نمی دونم واقعاْ منظور شما از کلمات ساحل و دریا و زورق ران چه چیزی یا چه کسی است!؟
ولی با توجه به شناختی که من از شما دارم فکر می کنم منظور از دریا : دریای معرفت الهی و منظور از ساحل : عدم شناخت الهی و منظور از زورق ران خود خدا است که ما را برای رسیدن به ساحل آرامش که همانا قرب اوست هدایت می کند .
البته با هر تفسیری این جملات زیبا هستند.
به هر حال امیدوارم همواره موفق و پیروز باشید.

حسن یکشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:39 ب.ظ

جملات زیبایی است ولی به نظر سانسور زیادی در آن دیده می شود اگر متن کامل نوشته بشه بهتره.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد