یک آواز

یادداشت روزانه

یک آواز

یادداشت روزانه

نتیجه اون همه فکر

نوشته شده در ۲۰/۲/۸۵

من دیشب فکر کردم و فکر کردم و فکر کردم و ((از زمین های زبر غریزی )) به (( تراشیدگی های وجدان امروز )) رسیدم ! مهم نیست روزی نه چندان دور و حتی تا هنوز (( جرات حرف در هرم دیدار حل شده باشد )) مهم نیست رنگ نگاهت (( قدیمی ترین عکس نرگس در آیینه حزن باشد )) مهم نیست (( جذبه ی تو همچنان مرا ببرد )) دیگه من (( بار خود را بستم ، رفتم از شهر خیالات سبک بیرون ، دلم از غربت سنجاقک پر )) رفتم تا (( سکوت خواهش )) ، (( من با تاب من با تب ، خانه ای در طرف دیگر شب ساخته ام )) خانه ای مال خودم ...
تردید من و تو (( جنگ تنهایی با یک آواز )) بود ، و خواب ((فتح یک کوچه به دست دو سلام )) رویای بی تعبیری بود ! از همین الان (( من به سیبی خوشنودم )) ، (( من به یک بستگی پاک قناعت دارم ))‌و به (( لمس تنهایی ماه )) دلخوش .

نظرات 1 + ارسال نظر
اشکان دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 01:12 ب.ظ http://batashakorazshoma.blogsky.com

سلام:
..زیبا و در عین حال عمیق مینویسید.
من این در هم آمیختگی احسا س و تعقل رو که به کلام سطحی(حسی)ما عمق و ژرفا می ده خیلی می پسندم ..و اینکه این چیزی نیست جز حاصل و نتیجه اون همه فکر که خودتون بهش اشاره کرده بودید.
..ترانه نمی نویسید؟...بخت اتون رو تو این وادی بیازمایید....شما درونمایه اش رو دارید...فقط باید کمی با تکنیک های این کار آشنا بشید
شاد باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد